سفرنامه (۱)

سلام به همه و بازهم سال نو بر همتون مبارک و میمون باشه ...

خوب سفر به پایان رسید و کلی خاطرات قشنگ و اتفاقات جالب برام به ارمغان آورد که حداقل برای به یاد داشتن همیشگیش بهتر دیدم که اینجا بیارمشون...

<< پاسپورت را نشون مسئول مربوطه دادم ...نیم نگاهی به جلدش انداخت و با دیدن  آرم  روی  جلد نیم نگاهی به سرتا پام کرد و بعد کارت پروازم رو در آورد و یه چیزی خط خطی کرد و بدون اینکه به ریختم دوباره نگاه کنه گفت :  gate one  و با دست جهت رو نشون داد و اشاره کرد که از جلوی چشمش دور بشم !!! از اونجایی که همه از سایر گیت ها که نزدیک تر بود میرفتن حدس زدم که این گیت مال تروریست های امثال منه !! ...وقتی رو کارت رو نگاه کردم دیدم ۴تا حرف S  هست که دورش با خودکار خط کشیده و این یعنی  !!!  SUPER CHECK ...

بارهامو روی نوار گذاشتم - وقتی همه چیز از زیر دستگاه رد شد طرف که انگار داره با زندانی حرف میزنه گفت :   ?All yours    تو دلم خندم گرفت...آخه به جز من که کسی نبود ..اما خوب به این سؤال کلیشه ای با لبخند جواب دادم :  ! YES  ....شروع کرد به انتقال دادن وسایلم روی یه میز دیگه...رفتم جلو که کمکش کنم که با فریاد ! DONT TOUCH  سر جا خشکم زد - با خشم اومد جلو و حالیم کرد که تا چک کردنش تمام نشه حق دست زدن به وسایل رو ندارم...(تو دلم گفتم : مرگ !! چشمت کور همشو خودت ببر! )

القصه : یه زن دیگه رو هم صدا کرد و بعد از وارسی کامل بدنی به جون وسایلم اوفتادن و با دستگاههایی که بیشتر به تسترهای مواد رادیواکتیو و منفجره میخورد !! از بند کفشم تا ته کیف هام رو نمونه گرفتن و با دستگاههای عجیب و غریب اسکن کردن!! ....وقتی کارشون تمام شد شروع کردن به چپاندن همه ی اون همه وسایلی که من با دقت تو کیفهام جا داده بودم  - که من با احتیاط جلو رفتم و گفتم : ? MAY I   اونم از خدا خواسته کیف ها رو برام گذاشت و دوباره من فلک زده شروع کردم به بسته بندی و هر چند دقیقه یه بار چهارتا چیز به فارسی نثارشون میکردم و ....

ساعتی بعد هواپیما نیویورک را ترک کرد و احساس قشنگی از آنچه در پیش رو دارم را در درونم دوباره زنده کرد ...)

نظرات 10 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 18:09 http://www.cassper.blogsky.com


سلام دوست خوبم

داستان سفرنامتون و خوندم. من نمیدونم الان شما ایران هستین یا نیویورک؟
به هر حال امیدوارم هر کجا هستین در پناه حق شاد و سلامت باشید.و بهتون خوش بگذره!

ببخشید فضولی میکنم شما برای چی رفتین نیویورک؟ ادمه تحصیل یا گردش؟

خوشحال میشم به ما هم سر بزنید منتظر حضور گرمتون هستم.

موفق باشی دوست خوبم

نازی پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387 ساعت 21:26

اول اینکه ازتون متشکرم که با نوشتن سفرنامه ما رو هم در به یاد آوردن خاطراتتون از سفر به ایران سهیم می کنید .
دوم : خوشحالم که بعد از اون بازرسی سختگیرانه تونستید دوباره به احساس قشنگتون برگردید و بخش ناراحت کننده رو تا حدودی فراموش ......

راوی به نازی ! جمعه 6 اردیبهشت 1387 ساعت 09:26 http://asrema.blogsky.com

سلام نازی جان
مرسی ازلطفت ... خاطرات ایران اینقدر به به یاد موندنی و قشنگ بود که جبران همه سختی ها و ناراحتی های سفر رو میکرد .

مهتاب دوشنبه 9 اردیبهشت 1387 ساعت 23:16 http://bbmahtaab1.blogfa.com

گرفتار بودم ولی شاید میشد همه رو ببییم ...

لیلا پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 10:20

سلام چرا منو ندیدی؟ یعنی اینقد بد بودم؟
همیشه شاد باشی

راوی به دوستان جمعه 13 اردیبهشت 1387 ساعت 09:15 http://asrema.blogsky.com

حقیقت امر مدت کوتاهی بودم و برنامم فشرده و گرنه دوست داشتم برای خیلی کارهای دیگه وقت بذارم...ضمن اینکه اگر هم وقتی بود چنین کاری و درخواستی شاید بجا نبود - اونم تو ایام عید که همه گرفتارن و ... بعضی دوستان که گرفتار بودن حسابی و بعضی هم اصلا توی شهر تهران نبودن و ...
امیدوارم به زودی فرصتی پیش بیاد و بیام
ممنون و سپاس

مهتاب یکشنبه 15 اردیبهشت 1387 ساعت 19:12 http://bbmahtaab1.blogfa.com

عیبی نداره ... گذشت ... ولی ...

بیتا یاری - فریاد جمعه 20 اردیبهشت 1387 ساعت 13:00 http://bitay.blogfa.com

حس تروریست نبودن اما تروریست دیده شدن خیلی بده ! این روزها بارها و بارها به منم ژشت تلفن برا امتحان اینو گفتن!

فرزانه سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1387 ساعت 11:36 http://jaziireh.blogfa.com

سلام . کی برگشتی ؟‌ خوشحالم که بهت خوش گذشته . و خوشحالم که تلخی ها رو به دل نگرفتی و از سفرت لذت بردی .
منتظر اصل سفرنامه ت ،‌ یعنی ورودت به ایران هستم .

وبلاگ اختصاصی ناصرعبداللهی چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 04:17 http://nasserabdollahi.blogsky.com

سفر بخیر عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد