بچگی ...

چه خوب بود بچگی ها .... همیشه یکی بود ازت درس بپرسه ! 

حالا گاهی واقعن میبینم که دلم میخواست کاش هنوز یکی بود ...   

 

پ.ن : گاهی وقتها چقدر دل آدم با صدا میشکنه .... خدای من میشنوی ؟ خوبه که هستی و ... خوبه که همیشه بنده ات ؛ بنده تو میمونه !! و خوبه که تو مثل بقیه عاشق نیستی !!!

دشمن نوشت !!!!!!

عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش            که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

عنوان نداشته باشه بهتره !

وقتی از خواب پا میشم و کارهامون رو میکنیم - و یا موقعی که سر کاریم و کاری برای انجام دادن نداریم و یا موقعی که برگشتیم خونه و ریلکس میکنیم و میشینیم پای کامپیوتر که از اخبار جدید و وبلاگ های مورد علاقه مون باخبر بشیم ؛ یه خبر و یه ایمیل به کسی که واقعن دوسش داریم خیلی قشنگه اما قشنگ تر روزهایی که کلی برنامه برای خودمون داریم و و ... و تو اون وقت یه جایی هم به دوستمون بدیم ! 

خیلی قشنگ تره ! 

 

پ.ن : خدا رو شکر که من همیشه قشنگ ترین ها رو از تو دیدم .

داستان زندگی !

امروز رو هیچ وقت فراموش نمی کنم ... در حالی که در عوالم خودم غرق بودم و  به خاطر اتفاقات امروز حس و حال غریب و ... داشتم هدفون رو تو گوشم گذاشتم و ....

 

آنکه پر نقش زد این دایره مینایی      کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد 

 

دلم گرفت اما خوب باید با گوشت و پوست و استخوان لمس کنی که: 

 

 نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

 

تو افکار خودم گم شدم و  چیزی انگار درونم را چنگ میزد ... همیشه زندگیم پر بوده از فصل های غیر قابل پیش بینی (گاها قابل پیش بینی !‌) و یه جورایی باید باهاش کنار میومدم ؛ همیشه یا خودم بودم یا ترجیح میدادم کسی را درگیر نکنم یا کسی نمی اومد در خلوت تنهایی هام و خلاصه اینکه خودم بودم و خودم ....  

خسته ام خدا خسته ! اما روزگار نه آنگونه است که ما آرزو می کنیم و ...  

همیشه تو فراز و نشیب های زندگی این متن رو که از سریال سالهای دور از خانه شنیدم به خاطر می آرم : 

زندگی منشوری است در حرکت دوار- منشوری که پرتوی پرشکوه خلقت با رنگ های بدیع و دلفریبش آن را دوست داشتنی - خیال انگیز  و پرشور ساخته است .   

 

این متن رو چندین بار با خودم تکرار کردم و ............... 

اگه الان فاصله نبود شاید حال من خراب خیلی بهتر از اینها بود ... 

جالبه - این جا هم نمی تونم بنویسم !!